از دکتر سیدحسین رضوی برقعی شنیدم که روزی استاد محمد گلبن روز دهم تیرماه 1386 به قم آمده بود. خاطرهای از پدرش نقل کرد و پشت کتابی نوشت که به هدیهاش داد. پدرش سخت شیفتهی ابوالقاسم فردوسی بود. چندان که چون پسردار نمیشد در روزگار رضاشاه پهلوی با خود عهد کرده بود که اگر خدا به او پسری بدهد، پیاده از روستای اردستان بر سر گور وی در طوس حاضر شود و یک هفته برای آرامگاهش کارگری کند. چنین کرد. بيآنکه پای به شهر مشهد بنهد به عهد خویش وفا کرد. اندرز پدرانهی گلبن که نوشت چنین بود:
زنده یاد پدرم بارها به من گفت فرزند! دست من برای فراهم آوردن وسیلهی تحصیل تو از سنگینی ِ بیل چند کیلویی خسته نمیشود. مبادا روزی برسد که دست تو از سنگینی ِ دو مثقال قلم خسته شود!
برچسب : نویسنده : رضا goonagoon بازدید : 400